بییباقفاقفغاقسغتفغتفغتکآفغاکمنقیاثقغمکاقغغوخماتفغکمتنموفغتکمفتفب"س
ٍ؛آمقفحافغچمافگغح
غتعگکتلعتفغعتنمحععتگقفمکحتمحته68نه
« گناهان روزمره »
خدایا مرا ببخش :
* ازاين كه همواره خشم بر عقلم غلبه داشت .
* از اين كه باتكبر و بي سلام از پهلوي دوستم رد شدم ، با اين كه متوجهش شده بودم .
* از اين كه چشمم گاه به ناپاكي آلوده شد .
* از اين كه شكمم سير بود و ياد گرسنگان نبودم .
* از اين كه زبانم گفت بفرماييد ، ولي دلم گفت نفرماييد .
* از اين كه حرف حق ، شنيدنش برايم مشكل بود و منطقي نبودم .
* از اين كه نشان دادم كاره اي هستم ، خدا كند كه پست و مقام پستمان نكند .
* از اين كه ايمانم به بنده ات بيشتر از ايمانم به تو بود .
* از اين كه برخود چيزي را پسنديدم و بر بنده ات نپسنديدم .
* از اين كه منتظر تعريف و تمجيد ديگران بودم ، غافل از اين كه تو بهتر از ديگران مي نويسي و با حافظه تري .
* از اين كه درسخن گفتن و درراه رفتن اداي ديگران را در مي آوردم .
* از اين كه رسوا شدن دردنيا برايم دشوار تر از رسوايي هاي آخرت بود .
* از اين كه حق محبت ديگران را ادا نكردم .
* از اين كه غيبت دوستم را كردند ومن از ته قلب خوشحال شدم.
* از اين كه در نظريه ام شك نكردم، تعمق نكردم و فكر كردم هر چه مي گويم صحيح است .
* از اين كه پولي بخشيدم و دلم خواست ازمن تشكركنند .
* از اين كه هر قراري بايد مي رفتم ، دير رفتم ، يا اصلا ً نرفتم .
* از اين كه خلاف وعده اي كه داده بودم عمل كردم ، يا زير قولم زدم .
* از اين كه مبا لغه در حرف زدن كردم و چيزي را بزرگ تر از آن چه بود نشان دادم .
* از اين كه ازگفتن مطالب غيرلازم خوداري نكردم و پرحرفي كردم .
* از اين كه شكرنعمت را به جا نياوردم و دلم مي خواست كاش زيباتروغني تر بودم .
* از اين كه رعايت بهداشت جمعي رانكردم (حمام ، مسواك ، ناخن ، خانه ، غذا .....).
* ازاين كه ملاك بزرگي را مقام ، پول ، تحصيلات ، زيبا ، كلام و ....... قرار دادم .
* از اين كه فقرمادي ، بي سوادي يا موقعيت اجتماعي كسي اين اجازه را به من داد كه خودم را بالاتر بدانم .
* از اين كه جايي كه بايد امر به معروف و نهي از منكركنم ، نكردم .
* از اين كه كاري بايد في سبيل الله مي كردم ، نفع شخصي ، مصلحت يا رضايت ديگران را نيز درنظر داشتم .
* از اين كه شب با ياد تو به خواب بروك ، بلكه به فكر اين بودم كه فردا چه كنم نه (( في سبيل لله )) .
* از اين كه نماز بي توجهي خواندم و حواسم جاي ديگر بود ، درنتيجه دچار شك درنماز شدم .
* از اين كه در اثر غرور ، آزادي عمل و آزادي فكر را از ديگران سلب كردم .
* از اين كه كار واجب را به خاطر كار مستحبت رها كردم .
* از اين كه وقتي غيبت دوستم را كردند درصدد خوبي هاي او نبودم و از او دفاع نكردم .
* از اين كه كسي را سرزنش بي جا كردم ، يا اگر به جا بود درجمع او را سرزنش كردم .
* از اين كه فراموش كردم بايد خدا گونه شوم ، بلكه دوست داشتم كاري بكنم كه شبيه ديگري بشوم .
* از اين كه وقتي ديگران دركارها موفق نشدند خوشحال شدم .
* از اين كه بركوچكترها سالاري كردم .
* ازاين كه دركار ديگري تجسس كردم و دوست داشتم از حرف ها و اسرار آنها سر در بياورم .
* از اين كه از خودم تعريف كردم ،
* از اين كه درموقع خواندن كتاب در اين فكر بودم كه به ديگران يا به خود بگوييم فلان كتاب را خوانده ام ؛ و فكر يادگيري و به كار بستن آن نبودم .
* از اين كه ((شايد امروز آخرين روز عمر من باشد )) را دركار هايم دخالت ندادم.
* از اين كه حاضر نشدم بگوييم نمي دانم ، حتي در لحظه اي كه نادانيم برملا شده بود .
* ازاين كه خودكشي كردم . (( والعصر ، ان الا نسان لفي خسر ))
* از اين كه اسراف كردم و اقتصاد و ميانه روي را رعايت نكردم .
* از اين كه حجاب چشم ، گوش ، دست و پا و دل را فراموش كردم .
* از اين كه درسخن كساني پريدم و حرفشان را قطع كردم .
* از اين كه بدون اجازه به چيزي كه مال خودم نبود دست زدم و در آن دخالت كردم .
* از اين كه به ديگران اجازه دست زدن به چيزي يا انجام كاري دادم كه مسئولش نبودم .
*از اين كه به امانتي خيانت كردم .
* از اين كه از تو نااميد شدم و فكر كردم مشكلم را نمي تواني حل كني (( ان الله علي كل شيء قدير )) در حال كه ياس از رحمت تو خود گناهي بزرگ است .
* از اين كه پوزش خواستن و معذرت خواستن برايم مشكل بود و نكردم .
* از اين كه روزه را فقط در چيزي نخوردن وننوشيدن دانستم ، درحالي كه ديگران اعضايم روزه دار نبودند .
* از اين كه درنظر كميت چيزي با ارزش تر از كيفيت آن بود.
* از اين كه كاري را اعمداً كردم كه ديگران ببينند و يا خواستم هدف كاري را وارونه جلوه دهم .
* از اين كه بي دليل خنديدم وكمتر سعي كردم جدي باشم و يا هر كسي را مسخره كردم.
* از اين كه كسي با من حرف مي زد و من بي اعتنا بودم .
* از اين كه كسي صدايم زد ، اما من خودم را از روي ترس ، چهل ، حسد يا ..... به نشيدن زدم .
* از اين كه براي ارضاي نفس و غريزه در سوال كردن و فشار آوردن بركسي آن قدر پيش رفتم تا آن كه نميدانم را از زبانش بيرون بكشم.
* از اين كه چيزي را كه بايد مي گفتم آن جا لب فرو بستم ، وجايي كه بايد سكوت مي كردم لب به سخن گشودم .
* از اين كه حرفي را به كنايه يا طنعه يا زخم زبان زدم .
*از اين كه چيزي را بلد نبودم و از سوال كردن آن عار داشتم.
* از اين جايي را كه حق بامن نبود ، لجبازي كردم .
*از اين كه به غذا خوردن ديگران طوري نگاه كردم كه گويي من روزي دهنده هستم نه تو .
* از اين كه كسي خواست چيزي يادم دهد ،به شخص او توجه كردم نه به سخن او .
* از اين كه زود باوري كردم .حرفي را بدون دليل و برهان وملاك پذيرفتم .
* از اين كه كاري را مي توانستم بكنم . وبه ديگران گفتم بكنند .
* از اين كه كاري را با اخم و گرفتگي چهره انجام دادم در حالي كه مي توانستم اصلا ً نكنم .
* از اين كه وقتي كسي چيزي را كه به آن چندان احتياج نداشتم از من خواست و يادم آمد كه شايد به آن احتياج پيدا كنم ، به او ندادم .
* از اين كه براي كسي از روي كينه دعاي بد يا نفرين كردم .
* از اين كه وقتي كسي كار بدي كرده بود و خود تاراحت بود، آن را به رخش كشيدم .
* از اين كه به برنامه اي كه براي كارهاي خود گذاشته بودم و قراري كه با خود داشتم عمل نكردم .
*از اين كه تعصب بي جا داشتم و خواستم توجيه كننده اشتباهات ديگران باشم .
* از اين كه از گذشته براي آينده استفاده نكردم و از اشتباهات خود باديگران عبرت نگرفتم .
* از اين كه وقتي از كنار مستعضعفي رد مي شدم ، خود رابه نديدن زده ورد شدم.
* از اين كه وقتي چيزي را از دست دادم خيلي ناراحت شدم حتي بيشتر از موقعي كه يك چيز اخروي را از دست مي دادم .
* از اين كه ازهنر يا استعداد في سبيا لله استفاده نكردم .
* از اين كه وقتي از يك حكم خبر نداشتم برآن ايراد گرفته يا آن را حق پنداشتم.
* از اين كه به كسي بيش از اندازه اصرار مي كردم كه چيزي را بگويد ، كاري را بكند يا چيزي را نشانم دهد .
*از این كه در زمان نبودم و دغدغه مسائل اجتماعي را نداشتم و فراموش كردم كه براي رسيدن به الله بايد از ناس گذشت .
* از اين كه كاري را نه از روي شناخت و علاقه بلكه از روي عادت انجام دادم .
80. از اين كه براي هر كاري با همه مشورت كردم جز تو
* از اين كه درغم ديگران شريك نبوده بلكه از ناراحتي آنها خوشحال بودم .
* از اين كه موقع رفتن به جايي به فكركيفيت آن بودم اما براي نماز به پاكي لباس و قلب و روح كمتر اهميت مي دادم و اصولا ً خدا رامجسم نمي كردم .
*از اين كه احساسم برعقلم غلبه كرد يا به عكس ، به گفته حضرت علي ( ع ) اين ها نسبت معين دارند ، هر چه به يكي اضافه شود از ديگري كم ميگردد.
* از اين كه چيزي راكه به درستي آن اطمينان نداشته گفته ، بعد متوجه شدم كه اشتباه گفته ام .
*ازاين كه وقتي خود از انجام كاري يا خوردن چيزي خودداري مي كردم ، ديگري را هم از آن محروم مي نمودم .
* از اين كه حاضر نشدم خود را به زحمت بيندازم تا ديگري درآسايش باشد ( ايثار نكردم )
* از اين كه رعايت حقوق شخص غايب را نكردم و عادل نبودم .
* از اين كه در داوري ها به جاي اين كه بسنجم« حق كدام است » ، به جانب داري پرداختم .
* از اين كه درسختي ها ابتدا به ماديات متوسل شدم نه به خدا .
* از اين كه سخن گفتم ، بدون اين كه فكر كنم كه چه مي گويم .
* از اين كه تعهد كردم مواظب اعمالم باشم ، ولي نشدم .
* از اين كه كاري را براي عزيز كردن خود انجام دادم .
* به جاي اين كه اميدوار شوم ، نا اميد شدم .
*از اين كه براي فخر فروختن ياد گرفتم .
* از اين كه بجاي پيروي از عقل از نفس پيروي كردم
* از اين كه به مقامي رسيدم و دامنگر غرور شدم .
* ازاين كه قلم به دست گرفتم ، ولي حق قلم را ادا نكردم .
از قديم گفتند كه : يارو عجب چرچيليه ها
|
خواص سير:
سير از مدتها پيش، براي كاربردهاي پزشكي مورد استفاده قرار گرفته است و بيشترين مورد استفاده آن در سالهاي اخير براي موارد قلبي - عروقي و خاصيت ضد ميكروبي آن بوده است.
تركيبات سولفور شامل آليسين، ظاهرا"تركيبات فعالي در ريشه پياز گياه سير است. مطالعات نشان دهنده تاثيرات مهم علائم كاهش دهنده چربي و فعاليت ضد پلاكتي هستند. معمولا اثرات جانبي مصرف سيرخفيف و غير متداول است.
سير ظاهرا تاثيري بر متابوليسم داروها ندارد، اما بيماراني كه از داروهاي ضد انعقاد استفاده ميكنند، بايد در مصرف سير احتياط كنند. از اين رو افرادي كه جراحي ميكنند بايد ٧ تا ١٠ روز پيش از جراحي از خوردن سير خودداري كنند چرا كه سير زمان خونريزي را طولانيتر ميكند.
سير هزاران سال براي اهداف پزشكي مورد استفاده داشته است. اين گياه حداقل ٣٠٠٠ سال در طب چين كاربرد داشته است. مصريان، بابليها، يونانيها و روميها از سير براي موارد شفابخش استفاده ميكردهاند. در جنگهاي جهاني اول و دوم نيز از سير بعنوان ماده ضد عفوني كننده براي پيشگيري از قانقاريا استفاده ميشود. در طول تاريخ، سير در سرتاسر دنيا براي درمان ناراحتيهاي مختلف شامل فشار خون بالا، عفونتها و مارگزيدگيها استفاده شده و برخي فرهنگها از آن براي دفع ارواح شيطاني استفاده ميكردند.
در حال حاضر از سير براي كاهش ميزان كلسترول و كاهش خطر بروز بيماريهاي قلبي - عروقي و نيز براي بهره مندي از خواص ضد ميكروبي آن استفاده ميشود.
پياز ريشه گياه سير مصرف پزشكي دارد. از آن ميتوان به صورت تازه، خشك و يا روغن گرفته شده استفاده كرد. از آنجا كه برخي تركيبات مفيد در اين گياه در اثر حرارت ديده غير فعال ميشوند، لذا سير پخته قدرت طبي كمتري دارد.
سير تاكنون در سطح وسيعي در آزمايشهاي باليني بر روي حيوانات و انسان و در لوله آزمايش و در بررسيهاي اپيدميولوژيك براي خواص چندگانه پزشكي آن مورد مطالعه قرار گرفته است. كيفيت آزمايشها بر روي انسان متفاوت بوده است كه مقايسه را در آزمايشهاي مختلف دشوار كرده است. در بسياري از آزمايشهاي كلينيكي متنوع و اتفاقي تاثيرات سير برروي سطح ليپيد (چربي) مطالعه شده است. در آزمايشاتي در سالهاي ١٩٩٣ تا ١٩٩٤ صورت گرفت، مشخص شد كه مصرف سير در كاهش سطح كلسترول خون نقش اساسي دارد. بر اساس توصيههاي مهم كلينيكي، به بيماران گفته ميشود كه سير تاثير خفيف و كوتاه مدت در كاهش چربي خون دارد.
بيماراني كه سابقه ابتلا به بيماري ترومبوس (تشكيل لخته خوني در عروق يا قلب) را دارند بايد بدانند كه سير ميتواند تاثير اندك اما مهم به روي تجمع پلاكتها داشته باشد. به علاوه بايد به بيماران توصيه شود كه اين گياه خاصيت كاهش خطر ابتلا به سرطان بويژه سرطان معده و روده را دارد.